تا آفتاب رایت گل آشکار شد

صائب تبریزی- غزل شماره 4098

تا آفتاب رایت گل آشکار شد

از توبۀ شکسته جهان لاله زار شد

مغزی که بود مسند فرمانروای عقل

پامال ترکتاز نسیم بهار شد

رنگی که از شکستگی آن رو فتاده بود

از پرتو سهیل قدح لاله زار شد

بر سرکشان به خُلق توان دست یافتن

بوی گل پیاده به صرصر سوار شد

افتادگی گزین که به این کرسی بلند

شبنم قدم گذاشت، به خورشید یار شد

بر شاخ سرو تکیه چو قمری چرا کنم؟

نتوان به دوش مردم آزاده بار شد

هر کس به صدق در قدم خم گذاشت سر

در عرض یک دو هفته فلاطون شعار شد

صائب به کاوش مژه امیدوار باش

زین ره عقیق کرد سفر، نامدار شد

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها