زین نقش نو که روی تو از خط بر آب زد

صائب تبریزی- غزل شماره 4074

زین نقش نو که روی تو از خط بر آب زد

صد حلقه پیچ و تاب فزون آفتاب زد

چشم سیاه مست تو در مجلس شراب

جام هلال را به سر آفتاب زد

فریاد چون سپند ز یاقوت می کشد

بر آتشی که تکیه دلم چون کباب زد

در بحر موج خیز حوادث ز سرگذشت

تا یک نفس به کام دل خود حباب زد

از می کسی که خواست به حال آورد مرا

در بیخودی به چهرۀ بلبل گلاب زد

خاشاک سیل کرد رگ خواب خویش را

فصل بهار در ته پل هر که خواب زد

خون در رگم ز منت خشک محیط سوخت

خوش وقت تشنه ای که قدح در سراب زد

جویای گوهر از خطر اندیشه چون کند؟

از بهر قطره سینه به دریا سحاب زد

گردید شیرمست در اینجا ز جوی شیر

هرکس پیاله ای دو سه در ماهتاب زد

راه هزار ساله به یک گام قطع کرد

هرکس که پشت پا به جهان خراب زد

حدی که محتسب کند اجرا به حکم حق

صائب به زور خویش مرا این شراب زد

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها