حرف درشت بر دل بی کینه می خورد

صائب تبریزی- غزل شماره 4073

حرف درشت بر دل بی کینه می خورد

گر سنگ گوهرست به آیینه می خورد

از من علاج خصمی ایام یاد گیر

یک شیشه می سرِ شبِ آدینه می خورد

خاری اگر شکسته شود زیر پای من

صد ناخن پلنگم بر سینه می خورد

محروم شد سکندر اگر ز آب زندگی

نام سکندر آب ز آیینه می خورد

راز تو رفته رفته ز دل می دهد فروغ

از پرتو این گهر دل گنجینه می خورد

صائب ز کهنه و نو عالم گذشته است

با یار تازه خط می دیرینه می خورد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها