خوشم که خردۀ جان صرف یار جانی شد

صائب تبریزی- غزل شماره 3848

خوشم که خردۀ جان صرف یار جانی شد

دو روزه هستی من عمر جاودانی شد

به عمر خویش تلافی نمی توان کردن

ز فرصت آنچه مرا فوت در جوانی شد

فغان که لعل لب آبدار او از خط

سیاه کاسه تر از آب زندگانی شد

به خنده باز مکن لب که عمر گل کوتاه

درین ریاض ز تأثیر شادمانی شد

در آن جهان گل رعنای باغ فردوس است

ز اشک، چهرۀ زردی که ارغوانی شد

ز نخلها که رساندم درین ریاض، مرا

کف پرآبله قسمت ز باغبانی شد

خوشم که مایۀ اشکی بهم رسید مرا

اگر چه خون دلم از حسرت جوانی شد

مرا ز گریۀ شب روح تازه شد صائب

نصیب خضر اگر آب زندگانی شد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها