ز خط عذار تو بی آب و تاب خواهد شد

صائب تبریزی- غزل شماره 3836

ز خط عذار تو بی آب و تاب خواهد شد

ز هاله ماه تو پا در رکاب خواهد شد

رخی که در جگر لاله خون ازو می سوخت

سیاه روزتر از مشک ناب خواهد شد

لبی که از سخنش می چکید آب حیات

جگر گداز چو موج سراب خواهد شد

دلی که پشت به کوه گران ز سختی داشت

ز سیل اشک ندامت خراب خواهد شد

ز برگریز خزان، آفتاب طلعت تو

شکسته رنگتر از ماهتاب خواهد شد

ز خط ستارۀ خال تو می رود به وبال

خمار چشم مبدل به خواب خواهد شد

کمند زلف تو با آن درازدستیها

چو خال یک گره از پیچ و تاب خواهد شد

ز دستبرد خط سبز، تیغ غمزۀ تو

به زیر پردۀ زنگار، آب خواهد شد

دل سیاه تو چون داغ لالۀ سیراب

به آتش جگر خود کباب خواهد شد

ز خط، زمانه ترا می کشد به پای حساب

تلافی ستم بی حساب خواهد شد

رخی که صائب ازو دیده شد نگارستان

سیاه روز چو پرّ غراب خواهد شد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها