صائب تبریزی- غزل شماره 3587
کی بود دل به سر کوی تو سیار شود؟
گل دستار من آن سایۀ دیوار شود
عجبی نیست که از طالع وارون اثرم
موج صیقل مدد سبزۀ زنگار شود
پای در دامنِ زنجیرِ جنون پیچیدیم
چه فتاده است کسی خونی صد خار شود؟
رو به زیر سر دیگر بنه این بالش نرم
تکیه گاه سر منصور سر دار شود
شبنمی رنگ ندارد ز گلستان خورشید
غیرت بلبل اگر ضامن گلزار شود
تا سری در قدم او نگذارم صائب
دلم از گریه محال است سبکبار شود