بی تب و تاب به مخمور شرابی نرسد

صائب تبریزی- غزل شماره 3421

بی تب و تاب به مخمور شرابی نرسد

تا به آتش نرود کوزه به آبی نرسد

به چه امّید به گرد دل خوبان گردد؟

ناله ای را که ز کهسار جوابی نرسد

طمع بوسه و امید شکرخند کراست؟

که به ما زان لب شیرین شکرابی نرسد

زندگی چون شرر از سوختگان است مرا

آه اگر از جگری بوی کبابی نرسد

گل مگر بست ز شرم تو دکان را، کامروز

به دماغم ز چمن بوی گلابی نرسد

عمر چون سیل به این سرعت اگر خواهد رفت

فرصت چشم گشودن به حبابی نرسد

تو به ویرانی دل کوش که آن گنج گهر

نیست ممکن که به هر خانه خرابی نرسد

نیست انصاف که از بحر تو با این وسعت

صائب تشنه جگر را دم آبی نرسد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها