صائب تبریزی- غزل شماره 3354
حسن روزی که صف آرایی آن مژگان کرد
صف محشر علم شهرت خود پنهان کرد
پیش ازین گر به شکر پسته نهان می کردند
لب نو خط تو در پسته شکر پنهان کرد
نیست ممکن که دگر قامت خود راست کند
هر که را جلوۀ مستانۀ او ویران کرد
داد بر باد سر سبز خود از بی مغزی
هر که چون پسته درین بزم لبی خندان کرد
چه ضرورست به تدبیر کنی مشکلتر؟
مشکلی را که به تسلیم توان آسان کرد
بیقراری نتوان برد به دریا از موج
به دوا درد طلب را نتوان درمان کرد
هر که با ابر کرم کرد چو دریا صائب
در حقیقت به همه روی زمین احسان کرد