تو از نام بلند ای نوجوان بردار کام خود

صائب تبریزی- غزل شماره 3181

تو از نام بلند ای نوجوان بردار کام خود

که پیران می کنند از قامت خم حلقه نام خود

ز فیض راستی از محتسب بر خود نمی لرزم

به کوه قاف دارم پشت از سنگ تمام خود

گر از بیطاقتی خود قاصد پیغام خود گردم

فرامُش می کنم در راه از غیرت پیام خود

حذر کن از می سرکش که تاکش با زمین گیری

به چندین دست نتواند نگه دارد زمام خود

مرا از بوتۀ خجلت بر آر ای شعلۀ سرکش

که خونها می خورم چون لاله از سودای خام خود

چه افتاده است بر دل بار گردم عندلیبان را؟

چو من از بوی گل چون غنچه می گیرم مشام خود

ز آواز شکست من دل احباب می ریزد

وگرنه من نمی دارم دریغ از سنگ جام خود

شکاری چون به بخت ما نمی افتد همان بهتر

که در خاک فراموشان نهان سازیم دام خود

به شور من ندارد بلبلی این بوستان صائب

روان گردد، به خون مرده گر خوانم کلام خود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها