صائب تبریزی- غزل شماره 3110
طلبکار خدا را درد دل بسیار می باشد
گره در سبحه بیش از رشتۀ زنار می باشد
خطر بسیار دارد حرف حق با باطلان گفتن
سر منصور را بالین ز چوب دار می باشد
بپوش از خواب شیرین چشم اگر جویای دیداری
که فتح الباب دولت، دیدۀ بیدار می باشد
ز دل هر کس نظر برداشت بی حاصل بود سیرش
ز مرکز هر که غافل گشت بی پرگار می باشد
دل روشن به جسم تیره هیهات است پردازد
که پشت آیینه را پیوسته بر دیوار می باشد
یکی صد شد شتاب عمر از سنگینی خوابم
که سیلاب از گرانسنگی سبکرفتار می باشد
به مقدار پرستاران بود رنجوری هر کس
خوشا احوال بیماری که بی غمخوار می باشد
به جای زرمکن خرج آبروی خویش را صائب
مخواه از آشنایان هر چه در بازار می باشد