ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد

صائب تبریزی- غزل شماره 3100

ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد

کمانی را که تیر از خانه خیزد این چنین باشد

کند در پردۀ مه سیرِ خورشید جهان آرا

ز صورت، دیدۀ هر کس به صورت آفرین باشد

مرا با قامت رعنای او عیشی است بی پایان

حیات جاودان از مردم کوتاه بین باشد

نگردد مانع از گوهرافشانی موج، دریا را

چه پروا باد دستان را ز چین آستین باشد؟

درین بستان نهد چون سرو هر کس دست خود بر دل

در ایام خزان پیرایۀ روی زمین باشد

شود روشنتر از صبح قیامت شمع اقبالش

سرافرازی که چون خورشید چشمش بر زمین باشد

عمل چون خالص افتد خود بهشت خویش می گردد

که شمع خانۀ زنبور هم از انگبین باشد

چه با من می تواند کرد داغ عشق او صائب؟

سمندر را چه پروا از شراب آتشین باشد؟

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها