نوبهار خط آن غنچه دهن در پیش است

صائب تبریزی- غزل شماره 1474

نوبهار خط آن غنچه دهن در پیش است

دل مجروح مرا سیر ختن در پیش است

آنقدرها که نگاه است ز مژگان در پیش

از غزالان دل رم کردۀ من در پیش است

ای که داری هوس بوسۀ آن کنج دهن

باخبر باش که آن چاه ذقن در پیش است

از فروغ لب او چشم سهیل آب آورد

این عقیقی است که از کان یمن در پیش است

بشکند توبه اگر سدّ سکندر باشد

در بهاری که دو صد توبه شکن در پیش است

ادب راهنما شوق مرا سنگ ره است

در سبکسیری اگر خضر ز من در پیش است

از دم تیغ به صد زخم نگرداند روی

هر که را همچو قلم راه سخن در پیش است

حلقۀ ماتمش از طوق گریبان باشد

هر سری را که غم خاک شدن در پیش است

دامن پاک بود جامۀ مردان را زیب

ورنه صد پیرهن از جامه کفن در پیش است

حاصل چشمۀ بینایی اگر آب حیاست

چاه از چشم حسودان وطن در پیش است

نتوانی لب اگر از سخن حق بستن

همچو منصور ترا دار و رسن در پیش است

به که در دام و قفس سر به ته بال کشد

بلبلی را که تماشای چمن در پیش است

مژه بر هم نزند در دل شبهای دراز

شانه ای را که سر زلف سخن در پیش است

گر به گفتار توان رتبۀ کردار گرفت

صائب از خوش سخنان خامۀ من در پیش است

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها