دشنه نشست میان کلامم، در چشم آن کلام سبز مقدس

خسرو گلسرخی – شعر شماره 40

دامون 2 (1)

1

دشنه نشست میان کلامم

در چشم آن کلام سبز مقدس

که راهی جنگل بود

و انتظار پرنده

در وعده گاه پیام پریشان شد

اینک دوسوی شانه ی من

رگبار بال تیر خورده

بر مه جنگل

رنگین کمان بلندی ست

سرخ گونه، سیال در رودهای خون

دشنه نشست ميان کلامی

تا در میان جنگل

رنگین کمان سرخ برافرازد

 

2

بالام

بالام پاتاوانی (2)

آنام

آنام آبکناری (3)

گمانم خفته به جنگل

در آن ستیز سرخ ” ماکلوان ” بر شما چگونه گذشت (4)

که پوزخند حریفان نشست

در میانه ی رود سياه اشک

و دست های ویرانگر

به جای خفتن بر ماشه

به سمت شما استغاثه گر آمد.

بالام

بالام پاتاوانی

آنام

آنام آبکناری

بر تپه های ” گسکره ” (5)

میان سنگرها

چه انتظار دور و شیرینی احاطه کرد شما را

که دلیر بی دلبر

شادمانه درو کردید بی وقفه گرگان هرزه درا را ؟

 

درچشم هایتان

آيا خفته بود آینه ی صبح

که دست حریفان در آن

رنگ خویش باخت

و انگشت ها تفنگ رها کرد ؟

جنگل به یاد فتح شما

همیشه سرسبز است.

 

3

بالام

بالام پاتاوانی

آنام

آنام آبکناری

بی خود

بی سلاح

در آن ستیز سرخ ماکلوان

بر شما چگونه گذشت ؟

 

4

” گلونده رود ” (6)

صدای گام شما را

هنوز

در تداوم جاری اش زمزمه دارد .


واژگان دشوار : 1-دامون : قسمتی از جنگل که به خاطر تراکم بالا، درختان نور خورشید را دریافت نمی کنند.   2و3– بالام پاتاوانی و آنام آبکناری : نام دو تن از یارران میرزا کوچک خان جنگلی .   4و5-ماکلوان و گسکره: نام دو منطقه در گیلان.   6-گلونده رود: نام رودی است در ماکلوان

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها