در میدان سکوت، آدم های بی دفاعی را دار می زدند

خسرو گلسرخی – شعر شماره 36

نمایش ناتمام

در میدان سکوت

آدم های بی دفاعی را دار می زدند

و داروها و آدم های آویخته شان

در گاهواره ی مرگ

چون درختی را می نمودند

که در انبوهی از سیاهی مات فرو رفته

و در بهاری جاویدان زندگانی می کنند

و سکوهای افتخار

خالی از هر نفر بود.

در لحظه های کور

نگاهی سرگردان بود

و عابری که پیامی داشت

و به سوی میدان سکوت می شتافت

خود نیز

درختی خزان زده شد

و شاخه هایش را

میوه های سیاه غربت پوشانید

و چندین لاشخوار

از چوبه های خشک دوردست

پرواز کردند

و بر کرسی رنگین نگهبانان نشستند

و این نیز خود نمایش را پایان نداد .

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها