رهی معیری – رباعی شماره ۴۴
فریبا
گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی
مه نیست بدین گونه فریبا که تویی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم
دل بر سر دل ریخته آنجا که تویی
رهی معیری – رباعی شماره ۴۴
فریبا
گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی
مه نیست بدین گونه فریبا که تویی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم
دل بر سر دل ریخته آنجا که تویی
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره ۶ ناکامی و خشنودی آن دوست، که ناکامی ما خواسته است کام دل دشمنان روا خواسته است با این همه
رهی معیری – رباعی شماره ۴۰ باده ناب گرمی ندهد باده ی ناب ای ساقی ! ور زانکه بود چو آفتاب ای ساقی خواهی که
رهی معیری – رباعی شماره ۲۳ قصد آزار آن یار که عشق او بود یارم و بس می آمد و داشت قصد آزارم و بس
رهی معیری – رباعی شماره ۳۵ سر سودایی ماییم و دلی نهفته غم ها در او خون موج زند چون دل مینا در او یک