رهی معیری – رباعی شماره 36
هم نفس
کو همنفسی که بوی درد آید از او؟
صد پاره دلی که آه سرد آید از او
می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او !
رهی معیری – رباعی شماره 36
هم نفس
کو همنفسی که بوی درد آید از او؟
صد پاره دلی که آه سرد آید از او
می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او !
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره 4 تمنای عشق آن را که جفاجوست نمی باید خواست سنگین دل و بدخوست نمی باید خواست ما را ز
رهی معیری – رباعی شماره 13 زنجیر طلایی زنجیر طلایی تو ای گنج مراد امشب ز فروتنی به ما درسی داد بر گردن نازنین، چو
رهی معیری – رباعی شماره 22 مسعود (1) مسعود که یافت عز و جاه از لاهور تابید چو نور صبحگاه از لاهور سالار سخنوران به
رهی معیری – رباعی شماره 1 در بستر بیماری دانستی اگر سوز شبانروز مرا دامن نزدی، آتش جانسوز مرا از خنده ی دیروز، حکایت چه