رهی معیری – رباعی شماره ۳۵
سر سودایی
ماییم و دلی نهفته غم ها در او
خون موج زند چون دل مینا در او
یک دل دارم، هزار دلبر از پی
یک سر دارم، هزار سودا در او
رهی معیری – رباعی شماره ۳۵
سر سودایی
ماییم و دلی نهفته غم ها در او
خون موج زند چون دل مینا در او
یک دل دارم، هزار دلبر از پی
یک سر دارم، هزار سودا در او
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره ۲۳ قصد آزار آن یار که عشق او بود یارم و بس می آمد و داشت قصد آزارم و بس
رهی معیری – رباعی شماره ۴۲ گل نی آمد بر من نگار خوی کرده ز می او زآتش می گرم و من از صحبت وی
رهی معیری – رباعی شماره ۱۱ لب نوش گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیست مهتاب به جلوه چون بناگوش تو نیست پیمانه
رهی معیری – رباعی شماره ۳۹ افسونگر یا عافیت از چشم فسون سازم ده یا آنکه زبان شکوه پردازم ده یا درد و غمی که