رهی معیری – رباعی شماره ۲۷
خرمن غم
امشب که رخ از لاله برافروخته ام
در آتش می، خرمن غم سوخته ام
تا نوگل من نام جدایی نبرد
با بوسه دهان تنگ او دوخته ام
رهی معیری – رباعی شماره ۲۷
خرمن غم
امشب که رخ از لاله برافروخته ام
در آتش می، خرمن غم سوخته ام
تا نوگل من نام جدایی نبرد
با بوسه دهان تنگ او دوخته ام
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره ۱ در بستر بیماری دانستی اگر سوز شبانروز مرا دامن نزدی، آتش جانسوز مرا از خنده ی دیروز، حکایت چه
رهی معیری – رباعی شماره ۲۳ قصد آزار آن یار که عشق او بود یارم و بس می آمد و داشت قصد آزارم و بس
رهی معیری – رباعی شماره ۴۴ فریبا گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی مه نیست بدین گونه فریبا که تویی غم بر سر
رهی معیری – رباعی شماره ۲۱ اندوه مادر آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگرگوشه ی