رهی معیری – رباعی شماره ۱۲
آیینه صبح
داریم دلی صاف تر از سینه صبح
در پاکی و روشنی چو آیینه ی صبح
پیکار حسود، با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینه ی صبح
رهی معیری – رباعی شماره ۱۲
آیینه صبح
داریم دلی صاف تر از سینه صبح
در پاکی و روشنی چو آیینه ی صبح
پیکار حسود، با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینه ی صبح
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره ۲۰ دیار شب جانم به فغان چو مرغ شب می آید با داغ تو با ناله به لب می آید
رهی معیری – رباعی شماره ۱۷ دل شکن تا دل شکنی، شیوه ی آمال تو شد چون سایه دل خلق، به دنبال تو شد دانی
رهی معیری – رباعی شماره ۱۵ آب آتشین می از کف آن زهره جبین می ریزد وز برگ گل، آب آتشین می ریزد آن ساقی
رهی معیری – رباعی شماره ۳۱ خانه به دوش چون ماه نو از حلقه به گوشان توایم چون رود خروشنده، خروشان توایم چون ابر بهاریم،