خواجوی کرمانی – قطعه شماره 3
فی الشکایة من بعض الاکابر
زهی فرشته صفاتی که چرخ ذات تو را
برای تربیت ملک در جهان بگماشت
کنون که دور زمان با کلاه داری خویش
کلاه گوشه ی قدر تو بر فلک بفراشت
مرا که داعی این دولتم فرو مگذار
چنانکه گردش گیتی تو را فرو نگذاشت
چو از کریم کرم ماند و نکوکاری
خنک کسی که کرم کرد و تخم نیکی کاشت
گرفتمت که گرفتی همه ممالک شام
چه سود ملکت شامت چو نیست سفره چاشت
به روز دولتم ارزانک زین صفت داری
به روز محنتم آیا چگونه خواهی داشت
مطیع رای تو بادا جهان اگرچه نماند
جهان به آنک جهان را مطیع می پنداشت