اینان که برین گوشه ی بامند چه نامند

خواجوی کرمانی – قصیده شماره 12

فی صفة الکواکب

اینان که برین گوشه ی بامند چه نامند

تا چند برین طارم فیروزه خرامند

گر شعله فروزان جهانند چه قومند

ور مشعله داران سپهرند چه نامند

در آینه ی وهم نیاید که چه نقشند

هر چند مقیم فلک آینه فامند

گر اهل مقامند بگو بر چه مقیمند

ور زانک مقیمند بگو در چه مقامند

پرگار صفت دایره ی نقطه ی خاکند

یا نقطه ی این دایره سبز خیامند

گر مخترع وهم و خیالند چه چیزند

ور قابل ادراک ضمیرند کدامند

در عین علوّند مگر آتش محضند

یا آب حیاتند که در عین ظلامند

گر داخل طبعند چرا خارج حس اند

ور جوهر عقلند چرا منظر عامند

ظاهر به چه گردند گر از بهر ظهورند

قایم به چه چیزند گر از بهر قیامند

زین گونه چه مرغند که در گلشن افلاک

با جلوه ی طاووس همه کبک خرامند

هر شب به گه شام برین بام برآیند

یا جمله شب و روز برین گوشه ی بامند

آیا چه پرستند درین دیر کهنسال

مأموم کدامند و کدامند کامامند

چندین حرکت چیست مگر جوهر طبعند

وآنها که نجنبند مپندار که رامند

نقشی نه مصور به تصاویر طبایع

جسمی نه مرکب به تراکیب عظامند

بیرون ز حواسند نه محروس اُناسند

فیاض عقولند نه فایض چو غمامند

در عین خیالند و تو گویی که خیالند

وین نیز خیالست که امثال انامند

سرمایه ی شادی و غم و دولت و محنت

دارنده ی حرمان و برآرنده ی کامند

از بهر مصالح همه در نطم وجودند

در ضبط ممالک همه از بهر نظامند

نی شارب و مشروب نه گویای حدیثند

نی آکل و مأکول نه محتاج طعامند

گاهی ز شرف تاج نه فرق خواصند

گاهی به علّو باج ده قدر عوامند

بی نوک قلم چهره گشاینده ی طبعند

نی همچو بشر درخور تهدید و ملامند

هر یک خبر از خویش ندارند که هستند

از ساغر فطرت همه تا مست مدامند

هر چند که سلطان اقالیم سپهرند

مأمور ملاذ امم و فخر کرامند

خواجو چه کند گر نشود بنده ی فرمان

آن را که فلک چاکر و سیاره غلامند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها