برخیز که بنشیند فریاد ز هر سویی

خواجوی کرمانی – غزل شماره 864

برخیز که بنشیند فریاد ز هر سویی

زان پیش که برخیزد صد فتنه ز هر کویی

در باغ بتم باید کز پرده برون آید

ورنی به چه کار آید گل بی‌رخ گل‌رویی

آن موی‌میان کز مو بر موی کمر بندد

مویی و میان او فرقی نکند مویی

دل باز به جان آید کز وی خبری یابد

بلبل به فغان آید کز گل شنود بویی

آن سرو خرامانم هر لحظه به چشم آید

انصاف چه خوش باشد سروی به لب جویی

گر دست رسد خواجو برخیز چو سرمستان

با زلف چو چوگانش امروز بزن گویی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها