خواجوی کرمانی – غزل شماره 857
ای مهر ماه روی تو را زهره مشتری
بر مشتریت پرده ی دیبای ششتری
لعلت نگین خاتم خوبی وصف زده
بر گرد روی خوب تو هم دیو و هم پری
در ساحری اگر ز جهان بر سر آمدست
گاویست پیش آهویت این لحظه سامری
چون چشم چشم بند تو در خاطرم فتاد
بنمود طبع من ید بیضا به ساحری
گر ننگری به چشم عنایت به سوی من
بینی تنم ز مهر هلالی چو بنگری
آن دل که من به ملک دو عالم ندادمی
بردی به دلبری ز من آیا چه دلبری
تا شد درست روی من دلشکسته زر
پیدا شدست رونق بازار زرگری
خواجو چو وصف لعل گهر پرور تو کرد
بشکست قدر شعر چو لولوی جوهری