دیشب ای باد صبا گویی که جایی بوده ای

خواجوی کرمانی – غزل شماره 833

دیشب ای باد صبا گویی که جایی بوده ای

پای بند چنین زلف دلگشایی بوده ای

آشنایان را ز بوی خویش مست افکنده ای

چون چمن پیرای باغ آشنایی بوده ای

دسته بند سنبل سروی سرایی گشته ای

خاکروب ساحت بستان‌سرایی بوده ای

لاجرم پایت نمی‌آید ز شادی بر زمین

چون ندیم مجلس شادی فزایی بوده ای

نیک بیرون برده ای راه از شکنج زلف او

چون شبی تا روز در تاریک جایی بوده ای

تا چه مرغی کآشیان جایی همایون جسته ای

گوئیا در سایه ی پرّ همایی بوده ای

از غم یعقوب حالی هیچ یاد آورده ای

چون همه شب همدم یوسف لقایی بوده ای

هیچ بویی برده ای کو در وفا و عهد کیست

تا عبیرآمیز بزم بی وفایی بوده ای

از دل گمگشته ی خواجو نشانی باز ده

چون غبار افشان زلف دلربایی بوده ای

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها