خواجوی کرمانی – غزل شماره 804
ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته
ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده
یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته
زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی
وانگه چنین پریشان ما زان شکسته بسته
دائم خیال قدّت بر جویبار چشمم
چون سرو جویباری بر طرف چشمه رسته
با حاجبان ابرو ذکر کمان چه گویی
باید که گوشه گیری زان شست زه گسسته
برخیز تا ببینی قندیل آسمان را
چون شمع صبحگاهی پیش رخت نشسته
اکنون که در کمندم فرصت شمر که دیگر
مشکل به دامت افتد صیدی ز قید جسته
گر پسته با دهانت نسبت کند دهان را
برخیز و مشت پر کن بشکن دهان پسته
خواجو به پرده سازی دست از رباب برده
مطرب به تیز چنگی نای رباب خسته