خواجوی کرمانی – غزل شماره 782
ای صبا حال جگر گوشه ی ما چیست بگو
در دل آن مه خورشید لقا چیست بگو
صبر چون در مرض خسته دلان نافع نیست
درد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو
اگر از مصر بدین جانبت افتاد گذار
خبر یوسف گمگشته ی ما چیست بگو
هرگز از صدرنشینان سلاطین با تو
هیچکس گفت که احوال گدا چیست بگو
از برای دلم ای هدهد میمون آخر
عزم بلقیس چه و حال سبا چیست بگو
گر نه آن است کزو مشک ختا می خیزد
چین گیسوی تو ای ترک ختا چیست بگو
آخر ای ماه پریچهره اگر نیست هلال
آن خم ابروی انگشت نما چیست بگو
به جز از آنک برم مهر و وفای تو به خاک
بر من ای دلبر بی مهر و وفا چیست بگو
قصد خواجو چه نمایی و نترسی ز خدا
جرم این خسته دل از بهر خدا چیست بگو