داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم

خواجوی کرمانی – غزل شماره 661

داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم

وز مستی و بی خویشتنی عار نداریم

ما را نه ز دین آر بشارت نه ز دینار

کاندیشه ز دین و غم دینار نداریم

تا منزل ما کوی خرابات مغان شد

خلوت به جز از خانه ی خمّاز نداریم

بیدار به سر بردن و تا روز نخفتن

سودی نکند چون دل بیدار نداریم

بازاری از آنیم که با ناله و زاری

داریم سری و سر بازار نداریم

از ما سخن یار چه پرسید که یک دم

بی یار نه ایم و خبر از یار نداریم

ما را به جز از آه سحر همنفسی نیست

زیرا که جز او محرم اسرار نداریم

در دل به جز آزار نداریم ولیکن

مرهم به جز از یار دلآزار نداریم

بازآی که بی روی تو ای یار سمن بوی

برگ سمن و خاطر گلزار نداریم

آزردن و بیزار شدن شرط خرد نیست

بیزار مشو چون ز تو آزار نداریم

با هیچکس انکار نداریم چو خواجو

زآن روی که با هیچ کسی کار نداریم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها