خوشا به مجلس شوریدگان دُرد آشام

خواجوی کرمانی – غزل شماره 657

خوشا به مجلس شوریدگان دُرد آشام

به یاد لعل لبش نوش کرده جام مدام

چنین شنیده‌ام از مفتی مسائل عشق

که مرد پخته نگردد مگر ز باده ی خام

جفا و نکبت ایام چون ز حد بگذشت

بیار باده که چون باد می‌رود ایام

خیال زلف و رُخت گر معاونت نکند

چگونه شام به صبح آوردند و صبح به شام

مرا ز لوح وجود این دو حرف موجودست

دل شکسته چو جیم و قد خمیده چو لام

اگر به بام برآیی که فرق داند کرد

که طلعت تو کدام است و آفتاب کدام

دمی ز وصل تو گفتم مگر به کام رسم

دمم به کام فرو رفت و برنیامد کام

به راه بادیه هر کس که خون نکرد حلال

حرام باد مر او را وصال بیت حرام

اگر به کنیت خواجو رسی قلم درکش

که ننگ باشد ار از عاشقان برآید نام

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها