اکنون که از بهشت نشان می دهد نسیم

خواجوی کرمانی – غزل شماره 627

اکنون که از بهشت نشان می دهد نسیم

بنشان غبار ما به نم ساغر ای ندیم

انفاس دوستان دمد از باد بوستان

در موسمی چنین که روان پرورد نسیم

نام نعیم خلد مبر زانک در بهشت

نبود ورای وصل بهشتی رخان نعیم

آن درد نیست بر دل ریشم که تا به حشر

امکان آن بود که علاجش کند حکیم

وصلم مده به یاد که اهل جحیم را

اندیشه ی بهشت عذابی بود الیم

ما را امید رحمت و بیم عذاب نیست

کآزاد گشته ایم ز بند امید و بیم

از ما عنان مکش که خلاف کرم بود

گر زانک از گذا متنفر بود کریم

ما در ازل حدیث تو تکرار کرده ایم

آری حدیث دوست کلامی بود قدیم

شیرین اگر به خرگه خسرو کند مقام

فرهاد در محبت شیرین بود مقیم

خواجو ز سیم اشک مکن یک زمان کنار

باشد که وصل دوست میسّر شود به سیم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها