آفتابست یا ستاره ی بام

خواجوی کرمانی – غزل شماره 626

آفتابست یا ستاره ی بام

که پدید آمد از کناره ی بام

ماه در عقرب و قصب بر ماه

شام بر نیمروز و چین در شام

نام خالش مبر که وحشی را

طمع دانه افکند در دام

خیز تا می خوریم و بنشانیم

آتش دل به آب آتش فام

باده پیش آر تا فرو شوییم

جامه ی جان به آب دیده ی جام

می جوشیده خور که حیف بود

پخته در جوش و ما بدینسان خام

عاقلان سرّ عشق نشناسند

کاین صفت نبود از خواص و عوام

عشق عام است و عقل خاص ولیک

چه کند خاص با تقلّب عام

شمع مجلس نشست خیز ندیم

مه فرو رفت می بیار غلام

دشمنان را به کام دوست مخواه

دوستان را مدار دشمن کام

چون برآری به بام پندارند

که سهیل است یا سپیده ی بام

با رخت هر که ماه می طلبد

نیست در عاشقی هنوز تمام

سرو با اعتدال قامت تو

ناتراشیده ای ست بی اندام

نام خواجو مبر که ننگ بود

اگر از عاشقان برآید نام

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها