الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش

خواجوی کرمانی – غزل شماره 540

الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش

الرحیل ای لعبت شیرین زبان بدرود باش

جان به تلخی می دهیم ای جان شیرین دست گیر

دل به سختی می نهیم ای دلستان بدرود باش

می رویم از خاک کویت همچو باد صبحدم

ای به خوبی گلبن بستان جان بدرود باش

ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت می زند

خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش

ای که از هجر تو در دریای خون افتاده ام

از سرشک دیده ی گوهرفشان بدرود باش

گر ز ما بر خاطرت زین پیش گردی مینشست

می رویم از پیشت اینک در زمان بدرود باش

همچو خواجو در رهت جان و جهان درباختیم

وز جهان رفتیم ای جان جهان بدرود باش

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها