خواجوی کرمانی – غزل شماره 537
نه مرا بر سر کوی تو به جز سایه جلیس
نه مرا در غم عشق تو به جز ناله انیس
نزد خسرو نبود هیچ شکر جز شیرین
پیش رامین نبود هیچ گل الا رخ ویس
گر نه هدهد ز سبا مژده ی وصل آرد باز
که رساند به سلیمان خبری از بلقیس
مهرورزان چو جمال تو بها می کردند
روی چون ماه تو را مشتری آمد برجیس
پیش چین سر زلف تو نیرزد به جوی
نافه ی مشک ختا گر چه متاعیست نفیس
باغ دور از تو بر مدعیان فردوس است
خار و خس برگ گل و لاله بود نزد خسیس
بر سر کوی خرابات مغان خواجو را
کاسه آنگاه شود پر که تهی گردد کیس