ای مرغ خوش نوا چه فرو بسته ای نفس

خواجوی کرمانی – غزل شماره 533

ای مرغ خوش نوا چه فرو بسته ای نفس

برکش ز طرف پرده سرا ناله ی جرس

چون نغمه ساز گلشن روحانیان تویی

خاموش تا به چند نشینی در این قفس

تا کی در این مزابل سفلی کنی نزول

قانع مشو ز روضه ی رضوان به خار و خس

اهل خرد متابعت نفس کی کنند

شاه جهان چگونه شود بنده ی عسس

تنگ شکر بریزد ازین بوم شوره ناک

پرواز کن وگرنه به تنگ آیی از مگس

در راه مهر نیست به جز سایه همنشین

در کوی عشق نیست به جز ناله همنفس

مستعجلی و روی بگردانده از طریق

مستسقئی و جان به لب آورده در ارس

با برهمن مگو سخن شرع بعد ازین

وز اهرمن مجو صفت عرش ازین سپس

عمر عزیز چون به هوس صرف کرده ای

جان عزیز را مده آخر درین هوس

آزاد باش و بنده ی احساس کس مشو

کآزاده آن بود که نگردد اسیر کس

خواجو تو را چو ناله به فریاد می‌رسد

دریاب خویش را و به فریاد خویش رس

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها