ما را ز پرده ی تو دل از پرده شد به در

خواجوی کرمانی – غزل شماره 513

ما را ز پرده ی تو دل از پرده شد به در

بردار پرده ای ز پس پرده پرده در

گر ماه خوانمت نبُود ماه سرو قد

ور سرو گویمت نبُود سرو سیمبر

کس ماه را ندید که پوشد زره ز مشک

کس سرو را نگفت که بندد چو نی کمر

لعل تو شکّریست ازو رفته آب قند

خط تو طوطیئیست پرافکنده بر شکر

جانم ز تاب مهر تو شمعیست در گداز

چشمم ز شوق لعل تو دُرجیست پرگهر

عنقای قاف عشقم و عشق تو گوئیا

مرغیست هر دو کون درآورده زیر پر

چون صبر نیست کز تو نظر بر توان گرفت

یکباره برمگیر ز بیچارگان نظر

ور زانک از درم نتوانی درآمدن

باری ز دل چگونه توانی شدن به در

هرگه که در برابر خواجو گذر کنی

صد بار باز در دل تنگش کنی گذر

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها