خواجوی کرمانی – غزل شماره 456
نقاش که او صورت ارژنگ نگارد
کی چهره ی گلچهر چو اورنگ نگارد
فرهاد چو از صورت شیرین نشکیبد
صد نقش برانگیزد و بر سنگ نگارد
صورتگر چین نقش نبندم که نگاری
چون آن صنم سنگدل شنگ نگارد
حنّا مگر امروز درین مرحله تنگ است
کو پنجه به خون من دلتنگ نگارد
نقاش به صورتگری ار موی شکافد
صورت نتوان بست کزین رنگ نگارد
چنگی همه از پرده ی عشاق سراید
گر نقش نگارین تو بر چنگ نگارد
ور چنگ و سر انگشت تو ناهید ببیند
نقش سر انگشت تو بر چنگ نگارد
در جنب جمال تو بود صورت دیوار
هر نقش که صورتگر ارژنگ نگارد
خواجو چه عجب باشد اگر شیر دلاور
سر پنجه به خون جگر رنگ نگارد