هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب

خواجوی کرمانی – غزل شماره 42

هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب

سر به بالین ابد باز نهد مست و خراب

بیدلان را رخ زیبا ننمایی به چه وجه

عاشقان را ز در خویش برانی ز چه باب

می پرستان همه مخمور و عقیقت همه می

عالمی مرده ز بی آبی و عالم همه آب

سر کوی خط و قدّت چمن و سنبل و سرو

سمن و عارض و لعلت شکر و جام شراب

دل ما بی لب لعل تو ندارد ذوقی

همه دانند که باشد ز نمک ذوق کباب

هر که در آتش سودای تو امروز بسوخت

ظاهر آن است که فردا بود ایمن ز عذاب

گرچه نقش تو خیالیست که نتوان دیدن

همه شب چشم توام مست نمایند به خواب

تر شود دم به دمم خرقه ز خون دل ریش

زانک رسم است که بر جامه فشانند گلاب

پیر گشتی به جوانی و همانی خواجو

دو سه روزی دگر ایام بقا را دریاب

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها