خواجوی کرمانی – غزل شماره 335
خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد
بنفشه نسخه ی آن نوبهار بنویسد
نسیم باد صبا شرح آن خط ریحان
به مشک بر ورق لاله زار بنویسد
بسا رساله که در باب اشک ما دریا
بدیده بر گهر آبدار بنویسد
به روزگار تواند اسیر قید فراق
که شمه ای ز غم روزگار بنویسد
به یاد لعل و هر لحظه چشم من فصلی
برین دو جلد جواهر نگار بنویسد
سواد خط تو یاقوت اگر دهد دستش
بر آفتاب به خط غبار بنویسد
حدیث خون دلم هر دم ابن مقله ی چشم
روان به گرد لب جویبار بنویسد
فلک حکایت خوناب دیده ی فرهاد
به لعل بر کمر کوهسار بنویسد
کسی که قصه ی منصور بشنود خواجو
به خون سوخته بر پای دار بنویسد