تا برآید نفس از عشق دمی باید زد

خواجوی کرمانی – غزل شماره 294

تا برآید نفس از عشق دمی باید زد

بر سر کوی محبت قدمی باید زد

چهره بر خاک در سیمبری باید سود

بوسه بر صحن سرای صنمی باید زد

هر دم از کعبه ی قربت خبری باید جست

خیمه بر طرف حریم حرمی باید زد

هر شب از دفتر سودا ورقی باید خواند

وز جفا بر دل پر خون رقمی باید زد

هر نفس زآتش دل خاک رهی باید شد

هر دم از سوز جگر ساز غمی باید زد

گر نخواهد که برآشفته شود کار جهان

دست در حلقه ی زلف تو کمی باید زد

کام جان جز ز برای تو نمی شاید خواست

راه دل جز به هوای تو نمی باید زد

گرچه ما را نبود یک درم اما هر دم

سکه ی مهر تو را بر درمی باید زد

خیز خواجو که چو افلاس شود دامن گیر

دست در دامن صاحب کرمی باید زد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها