خواجوی کرمانی – غزل شماره 251
اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود
خروش و مستی ما بر دوام خواهد بود
ز جام باده ی عشقت خمار ممکن نیست
که شرب اهل مودّت مدام خواهد بود
گمان برند کسانی که خام طبعانند
که کار ما ز می پخته خام خواهد بود
شراب و طلعت حور از بهشت مطلوب است
وگرنه خلد ز بهر عوام خواهد بود
به کنج میکده آن به که معتکف باشد
کسی که ساکن بیت الحرام خواهد بود
حلال زاده نی ام گر به روی شاهد ما
شراب و نغمه ی مطرب حرام خواهد بود
به مجلسی که تو باشی ندیم خلوت خاص
دریغ باشد اگر بار عام خواهد بود
مرا که نام برآمد کنون به بدنامی
گمان مبر که غم از ننگ و نام خواهد بود
کجا ز دست دهم جام می چو می دانم
که دستگیر من خسته جام خواهد بود
بیا که گر نبُود شمع در شب دیجور
رخ چو ماه تو ما را تمام خواهد بود
چو سرو میل چمن کن که صبحدم در باغ
سماع بلبل شیرین کلام خواهد بود
ورای قطع تعلق ز دوستان قدیم
عذاب روز قیامت کدام خواهد بود
چه غم ز حربه و حرب عرب چو مجنون را
مقیم بر در لیلی مقام خواهد بود
چنین که سر به غلامی نهادهای خواجو
بر آستان تو سلطان غلام خواهد بود