گرچه کاری چو عشقبازی نیست

خواجوی کرمانی – غزل شماره 203

گرچه کاری چو عشقبازی نیست

بگذر از وی که جای بازی نیست

به حقیقت بدان که قصه ی عشق

پیش صاحبدلان مجازی نیست

چون نواهای دلکش عشاق

هیچ دستان به دلنوازی نیست

ملک محمودی از کجا یابی

اگرت سیرت ایازی نیست

توسن طبع را عنان درکش

که روانی به تیز تازی نیست

شمع را زان زبان برند که او

عادتش جز زبان درازی نیست

باده ی صاف کو که صوفی را

جامه بی جام می نمازی نیست

دل دستانسرای مستان را

پرده سوزی به پرده سازی نیست

خیز خواجو که نزد مشتاقان

مهر ورزی به مهره بازی نیست

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها