خواجوی کرمانی – غزل شماره 158
خطی کز تیره شب برخور نوشتست
چه خطّست آن که بس درخور نوشتست
اگرچه درخورست آن خط ولیکن
خطا کردست کاین برخور نوشتست
خطا گفتم مگر سلطان حسنش
براتی بر شه خاور نوشتست
وگر نی اجری خیل حبش را
خراج روم بر قیصر نوشتست
و یا توقیع ملک دلبری را
مثالی بر مه از عنبر نوشتست
به شیرینی بتم بستست گویی
بدان افسون که بر شکّر نوشتست
همه راز نهانم مردم چشم
به یاقوت روان بر زر نوشتست
تو گویی منشی دیوان تقدیر
مرا این در ازل بر سر نوشتست
به چشم عیب در خواجو مبینید
چو میدانید کاینش سرنوشتست