کجا خبر بود از حال ما حبیبان را

خواجوی کرمانی – غزل شماره 14

کجا خبر بود از حال ما حبیبان را

که از مرض نبود آگهی طبیبان را

گر از بنفشه و سنبل وفا طلب دارند

معیّن است که سوداست عندلیبان را

ز خوان مرحمت آنها که می‌دهند نصیب

به تیغ کین ز چه رانند بی‌نصیبان را

اگر ز خاک محبّان غبار برخیزد

مؤاخذت نکند هیچکس حبیبان را

گذشت محمل و ما در خروش و ناله ولیک

چه التفات به بانگ جرس نجیبان را

گهی که عاشق و معشوق را وصال بود

گمان مبر که بود آگهی رقیبان را

میان لیلی و مجنون نه آن مواصلت است

که اطلاع بر آن اوفتد لبیبان را

عجب نباشد اگر در ادای خطبه ی عشق

مفارقت کند از تن روان خطیبان را

غریب نبود اگر یار آشنا خواجو

مراد خویش مهیا کند غریبان را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها