آخر ای یار فراموش مکن یاران را

خواجوی کرمانی – غزل شماره 1

آخر ای یار فراموش مکن یاران را

دل سرگشته به دست آر جگرخواران را

عام را گر ندهی بار به خلوتگه خاص

زآستان از چه کنی دور پرستاران را

وصل یوسف ندهد دست به صد جان عزیز

این چه سودای محال است خریداران را

گر نه یاری کند انفاس روان‌بخش نسیم

خبر از مقدم یاران که دهد یاران را

آنک چون بنده به هر موی اسیری دارد

کی رهایی دهد از بند گرفتاران را

دست در دامن تسلیم و رضا باید زد

اگر از پای درآرند گنهکاران را

روز باران نتوان بار سفر بست ولیک

پیش طوفان سرشکم چه محل باران را

دستگاهیست پر از نافه ی آهوی تتار

حلقه ی سنبل مشکین تو عطاران را

حال خواجو ز سر کوی خرابات بپرس

که نیابی به در صومعه خمّاران را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها