اقبال لاهوری
جاوید نامه
شماره 46
آشکارا می شود روح هندوستان
آسمان شق گشت و حوری پاک زاد
پرده را از چهره ی خود برگشاد
در جبینش نار و نور لایزال
در دو چشم او سرور لایزال
حله ای در بر سبک تر از سحاب
تار و پودش از رگ برگ گلاب
با چنین خوبی نصبیش طوق و بند
بر لب او ناله های درد مند
گفت رومی “روح هند است این نگر
از فغانش سوزها اندر جگر”