دوستت ندارم یک
دوستت ندارم دو
دوستت ندارم سه
دوستت ندارم …
در من
كودكی مغرور
در محاصره ی نيمكت های خالی نشسته
و جريمه های دلش را مي نويسد
شرحه شرحه
*****
لبخند بزن!
در نیمکره ی شمالی اتفاقی بزرگ می افتد
آنگاه به سمت ستاره ی قطبی بیا
تا لوکوموتیو های سنگین مسکو
سر به راهی را
از یاد ببرند
بر آستانه ی نفسهای تو
در حال فرو پاشیدنم
بی پرواتر از اتحاد جماهیر شوروی!
*****
یا میتوانم
اینجا
بدون تو
مثل یک کرمخاکی
که نصف تنش را کودکی کنجکاو جویده،
زندگی کنم؟
واژگان کلیدی: اشعار جواد گنجعلی،نمونه شعر جواد گنجعلی،شاعر جواد گنجعلی،شعرهای جواد گنجعلی،شعری از جواد گنجعلی،یک شعر از جواد گنجعلی،شعر نو جواد گنجعلی،شعر کوتاه جواد گنجعلی.