ورود-ثبت نام

ای گل‌تر بلبلان را ترک کن

نعیم فراشری – تخیلات  شماره 11

بر مزار خواهران و دادران

ای گل‌تر بلبلان را ترک کن

تا بگویم با تو من یک دو سخن

یاد می‌دارم که گشتی ناپدید

پار و باز امسال چون اين دم رسید

رونما گشتی ز الطاف بهار

تو مگر آنی که اینجا بود پار

از کجاست این رنگ تو وین بوی تو

روی دلخواه و تن دلجوی تو

همچو جانانم تو باری مرده‌ای

لیک رختت باز اینجا برده‌ای

تو مگر از سوی جانان می‌رسی

خود ز کوی مهربانان می‌رسی

من ز بویت بوی ایشان می‌برم

آه! سرّی هست اینجا لاجرم

ای شهنشاه و شریف محترم

من ز انفاس نفیست می‌برم

بوی عدن و نکهت خلد برین

ای حسن! تحسین! ای گل! آفرین

در زمستان نزد تو بسیار بار

نی ز بهر نزهت و گشت و گذار

لیک بهر دیدن این خاک را

بهر دیدن این تراب پاک را

با دلی می‌آمدم پر اشتیاق

پر ز درد و آه و اندوه و فراق

من گمان بردم که بربودت عدم

تو سفر کردی مگر سوی ارم

باز عودت کرده اکنون از بهشت

سرنما گشتی به هامون و به کشت

آمده از آسمان هفتمین

گشته‌ای پیدا برین روی زمین

آمده از جسم و جان و خاک یار

پای بسته، سر نهاده بر مزار

یک تن است این جزء‌های کائنات

مهر و ماه و مردم و مور و نبات

زان همی روید شکوفه از زمین

کاندران افتند چندین مه جبین

ای گلم آنجا که این بو چیده ای

دوستان جان ما را دیده ای

بار دیگر گر ببینی؛ ای سروش

ای سروش مشکبوی و سبز پوش

با زبان تو بگو از من سلام

هم مرا زیشان بیاور یک پیام

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *