ای کز دو زلف سرکشت داریم در تن تاب‌ها

قصاب کاشانی – غزل شماره 4

ای کز دو زلف سرکشت داریم در تن تاب‌ها

بیرون چه سان آریم ما کشتی از این گرداب‌ها

عقل و شکیب و نقد دل در راه جانان صرف شد

رفته است بیرون از کفم جمعیت اسباب‌ها

زین اشک چشم لاله‌گون کردم تعجب عاقبت

در مسکن دل یافتم سرچشمه ی خوناب‌ها

طغیان آب گریه را نتوان گرفتن پیش ره

نزدیک شد گردد جهان ویران از این سیلاب‌ها

بردی به یغما جان ز تن ای رهزن ایمان من

با یاد زلفت تا به چند آشفته بینم خواب‌ها

از حرف غیر ای سیم تن پا برمدار از چشم من

خورده است سرو اندر چمن از دیده ی من آب‌ها

از لعل آن شکر شکن بنشین و شیرین کن دهن

بسیار می‌گویی سخن قصاب در این باب‌ها

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها