گر شود آن شوخ با من مهربان دارم عجب

قصاب کاشانی – غزل شماره 32

گر شود آن شوخ با من مهربان دارم عجب

گر کند از یک نگاهم قصد جان دارم عجب

آتشی کز عشق آن بدخو به جان دارم چو شمع

گر نسوزد مغزم اندر استخوان دارم عجب

از هدف دائم خدنگ صاف بیرون می‌رود

نگذرد گر تیر آه از آسمان دارم عجب

آنچه از داغ جدایی می‌کشم شب تا به صبح

گر به روز من نگرید کهکشان دارم عجب

غمزه‌اش با تیغ زهر آلود چون پیدا شود

می‌دهد قصاب اگر دل را امان دارم عجب

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها