شد گرم تمنای تو سودای نگاهم

قصاب کاشانی – غزل شماره 229

شد گرم تمنای تو سودای نگاهم

رو داد تماشای تو ای وای نگاهم

نشکفته هنوزم مژه چون غنچه در این باغ

کز باد فنا ریخته گل‌های نگاهم

بنیاد دل غم‌زده را داده به طوفان

هر موج که برخاست ز دریای نگاهم

از ضعف برون پای ز مژگان نگذارد

خالی ست به گرد نگهت جای نگاهم

از جلوه ی مستان قد کیست که امروز

چون شعله به رقص است سراپای نگاهم

گردد به سراغت نگه آن نوع که آیند

در حشر ملائک به تماشای نگاهم

قصاب از این حرف شدم شاد که گفتند

از قطره ی اشک آبله زد پای نگاهم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها