دل من چون به هوای سفری برخیزد

قصاب کاشانی – غزل شماره 143

دل من چون به هوای سفری برخیزد

مشت خاکی ست که از رهگذری برخیزد

می‌شود دام هوا بهر گرفتاری او

زآشیانم اگر افتاده پری برخیزد

بر زمین چون گذری گوشه ی چشمی می‌دار

شاید از راه تو صاحب نظری برخیزد

پا مزن بر من دلسوخته زآن می‌ترسم

که ز خاکسترم آن دم شرری برخیزد

پر مکرر شده خوب است که زین بعد فلک

بنشیند به زمین تا دگری برخیزد

خوب‌رویان چو گلش بر سر خود جای دهند

هر که چون غنچه ز یک مشت زری برخیزد

خبر از داغ دل لاله نداری قصاب

مگر از خاک تو خونین جگری برخیزد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها